English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
smack U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacked U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
smacks U چشیدن مختصر باصدا غذاخوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to feed oneself U غذاخوردن
to board out U بیرون ازخانه خود غذاخوردن
crush U باصدا شکستن
snickered U باصدا خندیدن
crushed U باصدا شکستن
snicker U باصدا خندیدن
crushes U باصدا شکستن
snickers U باصدا خندیدن
snickering U باصدا خندیدن
tasted U چشیدن
gusts U چشیدن
palate U چشیدن
palates U چشیدن
gustation U چشیدن
tasting U چشیدن
tastes U چشیدن
to take the sense of U چشیدن
taste U چشیدن
gust U چشیدن
sips U چشیدن
sip U چشیدن
sipping U چشیدن
sipped U چشیدن
precise U مختصر کردن مختصر
slurping U باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurped U باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
pule U باصدا حرکت کردن
slurps U باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
slurp U باصدا خوردن یا اشامیدن هش هش
vocalic U مربوط به حرف باصدا
vocalical U مربوط به حرف باصدا
pop U باصدا ترکیدن برهن گذاردن
pops U باصدا ترکیدن برهن گذاردن
popped U باصدا ترکیدن برهن گذاردن
assays U چشیدن بازجویی کردن
To taste the jouys of freedom . U مزه آزادی را چشیدن
assay U چشیدن بازجویی کردن
To know the vicessetudes ( up and downs ) of life . U سرد وگرم روزگار را چشیدن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
taster U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
tasters U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
briefest U مختصر
compend U مختصر
gnomical U مختصر
sums U مختصر
sum U مختصر
partial U مختصر
grammalogue U مختصر
succinct U مختصر
briefer U مختصر
briefed U مختصر
brief U مختصر
summary U مختصر
abbreviated U مختصر
abridged U مختصر
summaries U مختصر
febricula U تب مختصر
tersest U مختصر
tis U مختصر ti is
viz U مختصر
terse U مختصر
shortest U مختصر
concise <adj.> U مختصر
laconic U مختصر گو
laconically U مختصر گو
short term U مختصر
short U مختصر
shorter U مختصر
synoptic U مختصر
terser U مختصر
epitome U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
little U مختصر
short <adj.> U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
curt <adj.> U مختصر
abstracted U مختصر
incomprehensive U مختصر
concise U مختصر
synopses U اجمال مختصر
paraph U امضای مختصر
synopsis U اجمال مختصر
summaries U خلاصه مختصر
summary U خلاصه مختصر
short and sweet <idiom> U مختصر ومفید
velitation U جنگ مختصر
tiffin U ناهار مختصر
cheep U اشاره مختصر
handlist U فهرست مختصر
comedietta U کمدی مختصر
compendium U مختصر کوتاهی
my initials are s.h U امضای مختصر من
let us be brief U مختصر کنیم
lacanic U مختصر و مفید
inking U اطلاع مختصر
briefly speaking U مختصر کنیم
apercu U خلاصه مختصر
simplifier U مختصر کننده
shortener U مختصر کننده
brachygraphy U مختصر نویسی
shorthand U مختصر نویسی
scumble U مالش مختصر
potluck U غذای مختصر
petit mal U صرع مختصر
abridge U مختصر کردن
grind out U پیشروی مختصر
flashed U روشنایی مختصر
curtail U مختصر نمودن
briefest U کوتاه مختصر
briefer U کوتاه مختصر
briefed U کوتاه مختصر
brief U کوتاه مختصر
snacks U خوراک مختصر
telegraphic U تلگرافی مختصر
pithy U مختصر ومفید
snack U خوراک مختصر
click U صدای مختصر
tendencies U علاقه مختصر
tots U یادداشت مختصر
tot U یادداشت مختصر
flash U روشنایی مختصر
tendency U علاقه مختصر
concisely U بطور مختصر
flashes U روشنایی مختصر
curtailed U مختصر نمودن
squabbled U نزا مختصر
clicks U صدای مختصر
nodding acquaintance آشنایی مختصر
squabbles U نزا مختصر
squabbling U نزا مختصر
curtails U مختصر نمودن
contracted U مختصر محدود
clicked U صدای مختصر
curtailing U مختصر نمودن
squabble U نزا مختصر
in a nutshell U بطور خیلی مختصر
byword U اشاره یانگاه مختصر
spots U زمان مختصر لحظه
bywords U اشاره یانگاه مختصر
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
pittance U کمک هزینه مختصر
look in U دیدن کردن مختصر
metastable U دارای ثبات مختصر
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
simplification U تسهیل مختصر سازی
pocket expenses U هزینه مختصر شخصی
simplifications U تسهیل مختصر سازی
spot U زمان مختصر لحظه
prospectus U شرح حال مختصر
prospectuses U شرح حال مختصر
shortens U مختصر کردن کاستن
shortened U مختصر کردن کاستن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abriviated addressing U ادرس مختصر شده
feather U فشار مختصر به گاز
pulls U برتری جزئی و مختصر
compendious U موجز مختصر ومفید
pull U برتری جزئی و مختصر
bowing acquaintance آشنایی مختصر سلامی و بس
blockhouse U بنای استحکامی مختصر
shorten U مختصر کردن کاستن
simplifcation U ساده گردانی مختصر سازی
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
simplifications U ساده گردانی مختصر سازی
simplification U ساده گردانی مختصر سازی
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
billeted U ورقه جیره یادداشت مختصر
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
billet U ورقه جیره یادداشت مختصر
billets U ورقه جیره یادداشت مختصر
billeting U ورقه جیره یادداشت مختصر
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
luncheonette U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
That is it in a nutshell. U موضوع به طور خیلی مختصر اینطوری است.
luncheonettes U رستوران یا محلی که غذاهای مختصر و سبک را می فروشد
absorption representation U [حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
mnemonic U حامت مختصر کلمه یا تابع که برای یادآوری کمک میکند.
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com